سیده سوفیاسیده سوفیا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

سوفیاقشنگ ترین بهانه زندگیم

اولین شب یلدای سوفیاجون

شب یلدا ی امسال(سال93)مصادف شده بودباشهادت امام رضا وشهادت پیامبراکرم وبه احترام این دوبزرگوار شب یلداافتادبرای سوم دیماه ومن این روزرابه فال نیک میگیرم چون بازعددسه برام یک خاطره دیگه ماندگارکرد. عزیزمامانی وآقاجون ودایی معین ازدوروزقبل برای زیارت وهمچنین برای اینکه اولین شب یلدای سوفیاکنارنوه کوچولوشون باشن به مشهداومده بودن.روزچهارشنبه سوم دی ماه قبل ازرفتن به خونه پدربزرگ تصمیم گرفتیم که یک  کیک هندونه ای بگیریم ومن همش میترسیدم که کیک به این شکل نتونم پیداکنم چون ازقبل هم سفارش نداده بودم.بالاخره همگی به غیرازبابایی که سرکاربودوماشینشوبه ماداده بودبه شیرینی فروشی رفتیم  وابه ولین شیرینی فروشی که نزدیک خو...
9 دی 1393

شش ماهگی آغازتجربه های جدید...

بالاخره شش ماه گذشت ودخترم بعدازشش ماه خوردن شیرمامانیش حالامیتونه علاوه براون غذاهای دیگه هم بخوره البته نه هرغذایی،اول غذاهای ابتدایی مثل فرنی وحریره وپوره وسوپ وبدین ترتیب. مامانی ازچندهفته قبل تواینترنت سرچ کرده ولیست وروش پخت غذاهایی که بایدبه شمابده روپیداکرده. گرچه مرکزبهداشت هم یک برنامه غذایی کامل به مامانی داده ومنم سعی میکنم باتمام وجودوعاشقانه برات غذادرست کنم تادخملم روزبه روزتپل تروقوی تربشه. اولین روزغذاخوردنت مصادف شده بودباشب یلدا وچون امسال شب یلدابا شهادت امام رضا وشهادت پیامبراکرم تداخل داشت شب یلداافتادبرای سوم دیماه ومن این روزرابه فال نیک میگیرم چون بازعددسه برام یک خاطره دیگه ماندگارکرد. عزیزمامانی وآقاجون...
9 دی 1393

برنده کوچولوی پدیده

دخترم پنج ماهه بودی که مطلع شده بودیم که پدیده هردودقیقه یکباربه ازای پنجاه تومان خریدصدتومان بن خریدویااستفاده ازغذای رستوران رابه برنده هاش میده واین شدکه ما(من وشماوزن عمومیناومامانشون وخواهرشون وبچه هاشون )هم برای خریدوشرکت توی قرعه کشی به پدیده رفتیم. من که حدودهفتادوشش تومن وزن عمومینا حدودده تومان ومامانشون وخواهرشون حدودبیست وپنج تومن خریدکردن وفقط هدف شرکت توی قرعه کشی بود.اونجا سی وشش تاصندوق بود ومن ازاونجایی که شمادخترکوچولوی مامان متولدسی ویک خردادی صندوق سی ویک راانتخاب کردم. بعدازرفتن به پای صندوق بی صبرانه منتظربودیم که ببینیم برنده میشیم یانه.اپراتورصندوق بعدازفاکتورکردن خریدامون برامون دوتافیش پنجاه تومنی زدکه اولیش ف...
9 دی 1393

سوفیاجون درگذرازپنج ماهگی

دخترقشنگم داره روزبه روزبزرگتروخوشگل تروباهوش تروشیطون ترمیشه.دورخونه راچهاردست وپایی وسینه خیزمیکنه وهرچی توراهش میبینه تودهنش میکنه.نفسم بیشتراوقات به سمت تلویزیون ومجسمه فیلی که مامانی کنارخونه گذاشته میره ویکی ازپاهای فیله که به سمت بالاست رامیخوره.هروقت گمت میکنم کنارآقافیله پیدات میکنم.تیکبارهم که سرلب تاپ مامانی رفته بودی وبادستای کوچولوت محکم به کلیداش میزدی ومامانی هم کلی ذوق میکرد. این ماه که ازنظرقمری مصادف شده با ماه صفر،ما برای مراسم نذری خیلی جاهادعوت شدیم مثل خونه خاله بابایی برای شله زرد ویاخونه دوست خاله بابابرای آش ویاخونه دوست مادربزرگ برای حلوای بربری وآش.وخانم عمومینا(که دوست داره خاله میناصداش کنی)همیشه دنبالمون میوم...
8 دی 1393

واکسن شش ماهگی

بعدازچندروزاسترس وترس ازواکسن شش ماهگیت بالاخره روزموعودفرارسید.ولی ازاونجایی که عزیزمامانی وآقاجون ازدوروز قبل هم برای زیارت وهم دیدن شمابه مشهداومده بودن استرس منم کم شده بود.روز دوشنبه یکم دی ماه من وشما واقاجون وعزیزمامانی ودایی معین به مرکزبهداشت رفتیم.بعدازاندازه گیری قدووزنت کارشناس مربوطه گفت که قدت 66 هست وخیلی عالیه ووزنت 6کیلو850گرمه که نسبت به تولدت خیلی خوبه ولی نسبت به ماه پیشت کمه.من ازاین موضوع خیلی ناراحت بودم ولی میدونستم باغذاخوردن انشا..جبران میشه.چون میدونستم دخترم عاشق خوردنه .بالاخره شمارابه اتاق واکسن بردم.اونجامن باشماحرف میزدم وعزیزمامانی هم پاهاتومحکم گرفته بودکه واکسنتوبزنن.عزیزم این  دفعه دوتاآمپول به پاهای ...
8 دی 1393
1